داستانک دارو فروش

هرماه برای خرید داروهایش می بایست به ناصر خسرو می رفت.
او دیگر تمام فوت و فن کار را می دانست و دارو فروش ها نمی توانستند داروی قلابی یا تاریخ گذشته به او بفروشند.
وقتی که بازرس وام تعمیرات خانه وضعیت اسف بار خانهء او را دید دلش به حالش سوخت و نوبت وامش را جلو انداخت
وام را که گرفت خانه اش را تعمیر نکرد و نقشه ای که از چند مدت قبل در ذهن داشت را به مورد اجرا گذاشت.
حالا منزلش در ولنجک است و یک دفتر کار با پنجاه کارمند در نزدیکی ناصر خسرو دارد و همه او را دکتر صدا می زنند.
دارو فروش
از کتاب اینه ها هم دروغ می گویند
محمد احتشام
پایگاه اطلاع رسانی پرستاری اولین و فعال ترین پایگاه در زمینه اطلاع رسانی پرستاری است با محبت های شما عزیزان و مخاطبان خود که با بازدیدها و جستجوهایتان آن را تبدیل به مرجعی در پرستاری نموده اید آمادگی خود را جهت انتشار اخبار ، مطالب ، تحقیقات و اطلاعیه های شما اعلام می نماید.