داستانک رنج
عضو انجمن حمایت از کودکان سرطانی بود هر وقت از عیادت آنها باز می گشت تا چند روز ناراحت بود و از خودش می پرسید انها چه گناهی مرتکب شده اند که باید این چنین تقاص پس بدهند
یک روز از یکی از بچه ها پرسید که دوست دارد به جای چه کسی باشد ؟
او گفت : دلم می خواست به جای شما بودم و به کودکان سرطانی کمک می کردم ولی هیچوقت دوست ندارم به جای پدر و مادر رنج کشیده ام باشم.
رنج
از کتاب اینه ها هم دروغ می گویند
محمد احتشام
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۸/۰۱ ساعت توسط پرستار
|
پایگاه اطلاع رسانی پرستاری اولین و فعال ترین پایگاه در زمینه اطلاع رسانی پرستاری است با محبت های شما عزیزان و مخاطبان خود که با بازدیدها و جستجوهایتان آن را تبدیل به مرجعی در پرستاری نموده اید آمادگی خود را جهت انتشار اخبار ، مطالب ، تحقیقات و اطلاعیه های شما اعلام می نماید.